1.زیاد پیش میاد که تو سرم پر حرف و کلمه و ایده و صحبته ولی توانایی اینکه بشینم و تمرکز کنم و مرتب و شسته رفته و هدف دار بنویسمشون و تبدیل شون کنم به یک متن و نوشته خوب رو ندارم.دلم میخواست هنر زیبا نوشتن رو بلد بودم.این کلمات و حرف های نگفته و ننوشته خیلی جیغ و جار و شلوغ کاری میکنن تو ذهنم!

2.دیشب شب سختی بود برای میم چون امروز قرار بود بره صحبت کنه در مورد کارش.بهش گفتم از خدا بخواه هر چی خیر و صلاح هست بزاره پیش پات.اگه قرار بشه از اینجا بری شاید یه چیز بهتر برات خواسته.خودش هم گفت واقعا از این شرایط خسته ام و اگه بگن برو هم خیلی ناراحت نمیشم.که دیگه انگار قسمت این بوده همینجا بمونه و امروز صبح خبر داد که موندگار فعلا همین جا.

3.فردا و پس فردا منتظر دو تا اتفاق خوبم و امروز هی دارم انرژی مثبت میفرستم برای کائنات و به خودم میگم همونی میشه که تو میخوای.امیدوارم خوب پیش بره.بعد این اتفاقات جوری هستن که کاری از دستم بر نمیاد و فقط باید صبر کنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها