1.صبح زود که چشمامو باز کردم خونه غرق آرامش و سکوت بود.دلخوری دیروزمون دیشب برطرف شد و دیشب رو خوب خوابیدم.صبحانه حاضر شد و یکی یکی بیدار شدن اهالی و نشستیم سر سفره.به گلها و گلدونای پشت پنجره که تازه سروسامونشون دادم سر زدم.دیروز که ابری بود ولی امروز حسابی از نور و آفتاب لذت میبرن (:

بعدش زدیم بیرون و رفتیم بازار.برای دخترها با لذت کفش خریدیم و من برای خودم و میم به سلیقه خودم عطر گرفتم.بعد هم رفتیم عکاسی و دو تا عکس از مامان باباها دادیم بزنن رو شاسی و بزرگ کنن واسه روز پدر ببریم براشون.برگشتیم و واسه نهار یه آبگوشت مشت گذاشتم.الانم سه تایی شون خوابیدن و من مشغول رسیدگی به کارهای خونه تی هستم که از دیروز عصر شروع شده.خوشبختانه آشپزخونه تموم شد.امروز یه سری خرده کاریهایی هست که باید انجام بشه و فردا هم جارو و تمیز کردن کلی.امروز شکر خدا حالم خیلی خوبه (:

2.آهان راستی من اینجا بابت کم پولی خیلی نق زدم و ناله کردم روا نیست اینو نگم، شرکت یکی دو هفته پیش علاوه بر حقوق معوقه عیدی و پاداش میم رو هم واریز کرده و ما الان واسه خودمون کلی مایه دار محسوب میشیم

3.دلم میخواد بازم بزنیم بیرون و قاطی شادی و خوشحالی مردم شیم (:

4.نگران چیزایی هستیم که خودمون هم میدونیم آخرش ختم به خیر میشه یا نهایتا شر نمیشه.چی میشه که هر دفعه این استرس و نگرانی ها تکرار میشه؟ من میگم باید چیزی که دست ما نیست رو بسپاریم به خدا و آرامش بخوایم ازش (:

5.یه چیز جالب اینکه جدیدا عصرا من و میم که میخوابیم اینا هم یه خورده تو سکوت بازی میکنن و بعد انگار که جو خونه میگیردشون، پتوشون رو برمیدارن و خیلی مظلومانه میرن هرکدوم یه گوشه ای میخوابن واسه خودشون.یه روزی(حدودا سه سال پیش) آرزوم این بود که روند خوابشون منظم بشه  ومن بتونم بخوابونمشون و خودم یکم استراحت کنم.میخوام بگم مامان ها فقط یکم صبر داشته باشید.همین.فقط صبر و حوصله.سختی هایی از این جنس بالاخره تموم میشن.

6.دارم اینو گوش میدم از جناب ابی و شادمهر و باهاش میخونم:

من، رویایی دارم رویای آزادی، رویای یک رقص بی وقفه از شادی،

من، رویایی دارم از جنس ِ بیداری، رویای تسکین این دردِ تکراری، 

درد جهانی که از عشق تهی میشه، درد درختی که می خشکه از ریشه .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها