میم رفته سرکار و دخترها هم نیستن و من تنهام.هوا از صبح ابریه و باد شدیدی میاد.کلا چیزی که اینجا زیاد میاد به جای برف و بارون، باده.امروز آخرین روز شیفت عصر میم بود.آخر شب میاد و فردا باز باید صبح زود بره.تا میخوام نق بزنم و گلایه کنم یادم میاد چند ماه پیش که یکماه شرکت تعطیل بود،چه روزهای سختی رو گذروندیم و میگم بازم شکر.شکر که آخرشبها که میاد و دخترا خوابن میشینیم به حرف زدن و مستند میبینیم و برنامه میچینیم برای روزهای بعد.شکر که امید داریم به آینده و دلمون گرمه به بودن همدیگه.

زن فعال درونم میگه پاشو حالا که بچه ها نیستن یه حرکتی،فعالیتی چیزی برا خودت انجام بده.زن بی خیال درونم اما میگه ولش کن بابا.یه فیلمی چیزی بزار واسه خودت ببین و لذت ببر.منم که حرف گوش کن.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها