اولین روز پاییز ۹۸ چه جوری آغاز شد؟ دیشب تا دیروقت بیدار بودیم با میم و خونه رو یکمی سروسامان دادم.تا صبح چندبار بیدار شدم و دوباره خوابیدم(فوبیای  خواب موندن).ساعت پنج و نیم بیدار شدیم و صبحانه رو حاضر کردم و میم رفت.دختر خانوم ساعت ۶ بیدار شد و دست و صورتش رو شست و موهاش رو شونه کرد.لباس ها و کیفش رو حاضر کردم و براش لقمه و خوراکی و میوه گذاشتم.یه صبحانه مختصری خورد و همزمان که برنامه کودک میدید حاضر شد.توصیه های مادرانه رو انجام دادم و به قربان دست و پای بلورینش رفتم! ازش عکس و یه فیلم کوتاه گرفتم و از زیر قرآن رد شد و براش شادی و موفقیت خواستم و رفتیم تو حیاط و ساعت ۷و ده دقیقه خانوم راننده سرویس اومدن دنبالش.دارم هر روز بزرگ شدنش رو میبینم و هر بار دلم میلرزه.

حالا من نشستم روی مبل جلوی تی وی در حالی که چای شیرینم جلومه و میخوام امروز رو ثبت کنم و بعد برم سراغ ادامه زندگی.کلی کار و برنامه ی عقب افتاده هست که باید انجام بشه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها