قراره امروز عصر بریم خونه دوستم و بعد از حدود چهار ماه ببینمشون.میخواستم به مامانم نگم اصلا.حدس میزدم ناراحت بشه.بهش حق میدم البته و اینکه توقع داشته باشه این روزها که حالش خوب نیست بیشتر کنارش باشیم.الان ولی زنگ زدم و تلفنی بهش گفتم و راحت شدم.

مادری هستم که دیشب خونه مامانم به بچه ای که هنوز داره آنتی بیوتیک مصرف میکنه بخاطر گلوش، ماهی سوخاری +سیب زمینی سرخ کرده+ سس قرمز دادم.امروز صبح هم شیر کاکائو درست کردم، خودم خوردم به اونم دادم! نمیدونم چرا.البته اینکه هیچگونه علامتی از بیماری و سرماخوردگی نداره هم بی تاثیر نیست.

آخر هفته دو تا برنامه مهم داریم که از شانس بد من با هم افتادن و جفتشون رو هم باید باشیم.میخوام اینجا کلی انرژی مثبت جمع کنم و بفرستم سمت کائنات که یه جوری بشه که هیچ دلخوری و ناراحتی برای هیچ کس پیش نیاد و همه چیز ختم به خیر بشه و من بیام پست بعدی بنویسم همه چیز درست شد و به خوبی گذشت.

انشاءالله.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها