با آب و تاب تعریف میکنه که مامان، بچه رئیس مواد سِرّی شو گذاشته بود زیر بالشتش که تیمتمپلتون نبیندش بعد تیمتمپلتون قایمکی از زیر بالشتش برش داشت بعد گذاشتتش تو کیف ننجونش.بعد ننجونش رفت اونجایی که مادربزرگا میرن اونجا نوشیدنی میخورن! بعد اونجا شعرِ (با ریتم میخونه):اینقدر نگو مریضم من دارم اشک میریزم رو براشون گذاشت و.این تعریف ها ادامه داره.(سرلیست کارتونای مورد علاقه شون بچه رییس و باب اسفنجیه).ولی اینقد خوشمزه میگه که آدم خسته نمیشه.

امشب "کوچولو میخواد بخوابه"رو گذاشتم.

سه تایی کنار هم خوابیدیم و چشماشون کم کم بسته شد.

کوچولو میخاد بخوابه،کوچولو تو رختخوابه،

گاهی کر و کر میخنده

گاهی چشماشو می بنده

گاهی چشماشو می بنده

اما هنوز بیداره هنوز چشم انتظاره،

منتظره باباش بیاد،کوچولو حالا باباشو میخواد.

امروز فیلم "رگ خواب" رو دیدم و خیلی دوستش داشتم.بازی لیلا حاتمی عالی بود.چقدر این زن ها و دخترها زیادن دوروبرمون متاسفانه.

بعدا نوشت: فیلم "عرق سرد" رو هم دیشب دیدم.خوب بود و دوستش داشتم.به نظرم ارزش دیدن و وقت گذاشتن رو داره.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها