این روزها نیمه شب و دم صبح و اوایل صبح از نظر اضطراب و کلافکی در اوج هستم.دلیلش رو نمیدونم.در این حد که با ناامیدی چشم باز میکنم و کارهای اول صبحم رو انجام میدم.در صورتی که قائدتا آدم ها باید اول صبح حالشون بهتر و امید به زندگیشون بیشتر باشه.بعد هرچی که میگذره بهتر میشم و غروب و شب عالی هستم و دوباره آخرشب وخوابیدن و هجوم افکار منفی.

 الان هم تو دلم آشوبه.آشوبی که دلیل قانع کننده و مهمی نمیتونم براش پیدا کنم.هستن.ولی همون نگرانی های دم دستی و همیشگی.

یه خوابی هم هست که هر چند ماه یکبار میبینم.یک نفر ناشناس(در واقع میشناسمش و میدونم کیه) هی سعی میکنه به من نزدیک بشه و من ازش فرار میکنم.به هر طریقی، پیام میده، زنگ میزنه، میاد خونه پدرم، تمام خوابم به ترس و دلهره میگذره.معمولا زمانی که دیگه راه فراری نیست بیدار میشم! این آدم مربوط به یک گذشته ی دوره که نمیدونم چرا پاک نمیشه از ناخودآگاهم.با اینکه من سالهاست به این موضوع فک نمیکنم دیگه.

دیشب بعد مدت ها اخبار و آمار ویروس رو چک کردم و دیدم واویلا فقط از روز یکشنبه تا دوشنبه حدود ۳۰۰۰نفر جدید مبتلا شدند.خدا عاقبتمون رو به خیر کنه.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها